بی تو دارم من فردای تاری

سلام اهورای پاک ِ من، پاک تر از هر چه پاکی، جاویدان تا ابد، باز هم شب شد، من آمدم، معذرت میخواهم اگر کمی دیر سر قرارمان حاضر شدم، به راستی همه شب سخنان تکراری را باز گو کردن، برایم دشوار شده، از تو خجل میشوم وقتی میپندارم، که همه شب حرفهای من همان است که گفته بودم در شب های قبل. اهورا، مهربانترینم ،تو را قسم به دستان پینه بسته و تاول زده ی پیر مردی که تمام عمر خویش را نون بازو خورده است و سرش بلند، تو را قسم به چشمان گریان مادران چشم در راه، تو را قسم به قلب پاک فرشته های کوچکت در زمین، تو را قسم به پاهای خسته و زخمی که راهش راه ِ تو و رسیدن به کمال است. اهورا، ای مزدای عزیزم، از تو میخواهم یاری کنی ما را در شناخت خود و شناخت خودت، از تو میخواهم که نورت را در دلهایمان همیشه روشن داری و لحظه ای از ما روی بر مگردانی. اهورای بخشنده یاد بده بخشندگی ات را به ما و بیاموز از مهر خود مهربانی ات را به ما، اهورا در این روزها دستانمان را رها مکن و ما را در مهمانی خودت میزبان باش. مزدای من به ما بیاموز طریقت درست گام بر داشتن را، به من درک صحیح از دینم را بده از امامانم و از پیامبرانم. مرا با اسلام بیشتر آشنا کن و مردان بزرگ، می دانم که کامل ترین دین است اما شناخت من ناکافی، میخواهم همان بنده ای باشم که تو میخواهی، پس مرا یاری نما! چه بزرگ است علی در نزد تو و سخنانش در نزد ما، هنگامی که می فرمایند: توکل به تو (اهورا مزدا) بهترین تکیه گاه است . و چه نیکو سخن است پیامبر آخرینمان که میفرمایند:درهای آسمان در نخستین شب ماه رمضان گشوده میشود و تا آخرین شب آن بسته نمی گردد.

و چنین میگوید زرتشت:

ای مزدا. ای دانای بزرگ. ای ناپیدای نیکی افزای

اینک فروتنانه خواهانم یاری تو را، با دستانی برافراشته

خواستار شادی و شادکامی برای همه

بشود تا با راستی و خرد و منش نیک

خوشنود سازم از خود روان آفرینش را

بی گناهی بودم و دارم زدند

اهورای پاک من باز هم شب شد وقت قرار منو تو، در عذاب سنگینی هستم وقتی خودم را در مقابل آرزوهای بر باد رفته ام میبینم وقتی خودم را سر گردان میبینم بدون هیچ انگیزه ای، بدون هیچ امیدی به آینده، وقتی دیگران با من به صحبت مینشینند، آنها را بدتر از خودم میبینم. همه میگویند باید پولدار بود، باید از ایران رفت، ایران همه رو خسته و ملول و نا امید کرده، ایران همه رو در بند قرار داده، همه جون میکنند تا فقط پول برای خورد و خوراک بدست بیارند، برای خیلی از زن ها و مردها چهره ی جوانی مانده و صد درد و مرض پیری... اهورا طاقت من تمام شده اگر واقعا امام زمانی هست، اگر واقعا روزی می رسد در جهان که عدل بر قرار میشود، اگر واقعا لبها یک روزی به شادی باز میشوند، اگر همه به سهم خودشون در زندگی میرسند، پس چرا همه نا امید هستند پس آنروز کی میرسد؟ چرا چرا میگویی به پیامبر و امتش ایمان داشته باشید در صورتی که الان که همه بخور بخور میکنند و مردمشون در فقر هستند، هیچ راهنمایی نیست هیچ عدل و دادی نیست اهورا تو را میپرستم و به تو ایمان دارم خواهش میکنم ایمانم را با نور ِ امیدی تقویت بخش خواهش میکنم چشمان اشک بار و در حسرت کودکان خیابانی را ببین و به حرمت آن اشکها دل مردم را شاد کن و به حرمت دستان کوچک کار کرده ی آن چشم ها امید را در دل ها بپروران، که اینک نیازمند تو و خواستار عدل تو هستیم !!! و چنین میگوید زرتشت:

گله مند است روان آفرینش !گوید که چرا آفریدی مرا؟

که بود هستی بخش ِ من؟ جهان آکنده از خشم، ستم، سنگدلی و زور گویی

بنما بر من رهایی بخش ِ شایسته ای را

تنها تویی پناه ِ من ای مزدا اهورا

و من آرام گویم: ـــ دستان تورا که دارم! باکی نیست!

سلام اهورامزدای عزیزم باز هم شب شد و من اومدم طبق عادت همیشگی مون اومدم تا با هم حرف بزنیم بازم پشت شیشه ی پنجره ی اتاقم میشینم و به آسمون زل میزنم هر وقت مهتابی باشه آسمون، من از دیدن ماه خجالت می کشم! نمی دونم چرا، ولی جلوش همیشه کم میارم و سر به زیر می شم هر شب دلم یه بهونه ی تازه می گیره امشب دلم هوایی شده میترسم از روزی میترسم که تو دوسم نداشته باشی و خودتو از تو قلبم بیرون کنی خواهش میکنم ازت به پات می افتم و التماست میکنم آخه من که به جز تو دیگه کسی رو ندارم مزدای من چرا باید امتحانات سخت و از سر بگذرونم آخه بعضی وقتا به بودن اون دنیا شک می کنم آخه چطوری می شه خیلی باور نکردی است وقتی به حرفای استاد ادبیات فکر میکنم تنم میلرزه آخه چرا ما که توی آسمون بودیم ما که داشتیم راحت زندگی می کردیم اومدیم روی زمین حرفاش برام خیلی جالب و هیجان آور بود همیشه تو نگاهش غرق می شدم همیشه وقتی حرف میزد سکوت عمیقی تو کلاس بود. وای اهورا برام بعضی از آدما واقعا جالب هستند اهورا منو حفظ کن منو در مقابل حرفای دیگرون، در مقابل دشمنی دیگرون، صبور کن اهورای من خواهش میکنم خودتو از من دریغ نکن اهورا تنهام نذار اهورا به حال خودم منو رها نکن همه به من میگن دختره مهربونه احمق بیا با هم بهشون ثابت کنیم که مهربونی احمق بودن نیست میشه مهربون بود ولی عقل و حست با هم در تضاد نباشند می شه اونا رو مکمله هم قرار بدیم اهورا برای اینکه اینا رو به همه نشون بدم باید کمکم کنی باید به اونایی که فکر میکنند من خیلی ساده هستم نشون بدیم که خوشبختی توی خوشبخت کردن دیگران است اهورا .... نذار دیگرون از شکسته شدنم از مردود شدنم خوشحال بشن ، کمکم کن میخوام بهترین راه و انتخاب کنم بذار تو قلبم راحت تر لمست کنم بذار گرمی عشق تو به وجوده سردم نای حرکت بده بذار به کسایی که فکر میکنن دارم اشتباه میکنم نشون بدم که مسیرم درسته مسیری که با عشق به وجوده تو انتخاب کردم کمکم کن اهورا مزدای جاویدانم خواهش می کنم کمکم کن!!!!